داستانهای شاهنامه

داستانهای شاهنامه

در این وبلاگ شاهنامه فردوسی را به صورت منثور نقل می کنیم .
داستانهای شاهنامه

داستانهای شاهنامه

در این وبلاگ شاهنامه فردوسی را به صورت منثور نقل می کنیم .

بیژن و منیژه

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بیژن و منیژه


شبی خسرو و بزرگان جشنی آراستند که ناگاه پرده دار آمد و گفت که عده ای از ارمانیان به درگاه آمده اند پس شاه بر تخت نشست و آنها را پیش خواند . آنها گریان نزد شاه رسیدند و گفتند ما از شهری که در مرز توران و ایران است به دادخواهی آمده ایم .

ادامه مطلب ...

اکوان دیو


http://s5.picofile.com/file/8157323042/1969155_822474217779923_8976814157167261252_n.jpg



اکوان دیو

روزی کیخسرو با بزرگانش مجلسی آراسته بود و شاد بودند یکساعت نگذشته بود که چوپانی به درگاه شاه آمد و گفت :

ادامه مطلب ...

پادشاهی کیخسرو


http://s5.picofile.com/file/8157325692/1476068_755439097845220_2056288579448518757_n.jpg



پادشاهی کیخسرو

پادشاهی کیخسرو شصت سال بود . وقتی خسرو شاه شد عدل و داد در همه جا گسترده شد .

ادامه مطلب ...

داستان سیاوش





داستان سیاوش

روزی طوس به همراه گودرز و گیو و چندین سوار برای شکار به نخچیرگاه رفتند و شکارهای زیادی زدند . همینطور که طوس و گیو در جلو می تاختند چشمشان به زیبارویی افتاد با قدی چون سرو و رویی چون ماه .   

ادامه مطلب ...