داستانهای شاهنامه

داستانهای شاهنامه

در این وبلاگ شاهنامه فردوسی را به صورت منثور نقل می کنیم .
داستانهای شاهنامه

داستانهای شاهنامه

در این وبلاگ شاهنامه فردوسی را به صورت منثور نقل می کنیم .

داستان کشته شدن مهبد وزیر و ....

http://s4.picofile.com/file/8162207192/25471694021311525289148272341971814.jpg

داستان کشته شدن مهبد وزیر و پسرانش

نوشیروان وزیر پاکی به نام مهبود داشت . دو فرزند وی نیز خدمتگزار شاه بودند . شاه به مهبود و پسرانش اعتماد کامل داشت بطوریکه دیگران به آنها حسادت می کردند .

یکی از ناموران دربار به نام زروان که حاجب شاه بود بیش از همه به مهبود حسادت میکرد . زروان با مردی جهود آمدورفت پیدا کرد و به او نزدیک شد و نیرنگ و دورویی او در وی مؤثر افتاد و زروان از جهود خواست تا جادویی بسازد که روزگار از مهبد روبگرداند . مرد جهود پاسخ داد وقتی خورشها را برای شاه آوردند ، ببین آیا شیر بین آنها هست ؟ اگر شیر بود بدان که از مهبود و پسرانش دیگر اثر نمی بینی . وقتی پسران مهبود خورشها را به درگاه شاه آوردند زروان به شاه گفت : ای شاه دادگر امکان دارد که در این خورشتی که با شیر آمیخته شده ، زهر ریخته باشند .پادشاه گفت که مادر این دو جوان خورشها را درست کرده است . دو جوان برای اینکه سوءظن را از بین ببرند از غذا خوردند و در دم جان دادند . وقتی شاه چنین دید دستور داد تا سر مهبد و همسرش را ببرند و هیچکس از خویشان آنها را زنده نگذارند و بدینسان زروان به کام دل رسید . مدتی گذشت ، روزی شاه برای شکار به گرگان رفت . در میان اسبهای موجود در شکارگاه به ناگاه چشم شاه بر داغ مهبود که بر تن اسبی بود افتاد و از ناراحتی اشک از چشمانش سرازیر شد و از کرده خود پشیمان گشت پس با موبدی صحبت کرد و موبد احتمال داد که جادوگری شیر را به سم آلوده باشد و بدین سان جان دو پسر مهبود بر باد رفت . شاه به زروان بدگمان شد و در مجلسی موضوع را با او در میان گذاشت و از او خواست تا با صداقت جواب دهد . زروان نیز از ترس تمام ماجرا را بازگفت و گناه را به گردن مرد جهود انداخت . شاه فورا او را دستگیر کرد و به مرد جهود گفت : اصل ماجرا را تعریف کند . جهود بعد از امان خواستن از شاه ماجرا را بازگفت . شاه بعد از استماع ماجرا دستور داد تا دو دار آماده کنند و این دو نفر را به سزای عملشان برسانند . سپس به جستجوی خویشان مهبود برآمد و یک دختر و سه مرد یافت و گنج زروان و مرد جهود را به آنان داد . پادشاه به شدت ناراحت بود و از خداوند بخشش میخواست و به فقرا صدقه می داد تا شاید خداوند از تقصیرش بگذرد . شاه تصمیم گرفت در راه روم شهرستانی بنا نهد و در آن کاخهای بلند برآورد با ایوانهای گوهرنگار و طاقهای پر از طلا و نقره و گنبدی از جنس آبنوس و عاج ساخت . از روم و هند هرکه در هنری استاد بود را در آنجا جمع کرد و همچنین اسرای بربر و روم را آنجا جا داد . وقتی کار شهر به پایان رسید در اطراف آن روستایی با کشتزارها و باغهای میوه ساخت و هرکس را که در جنگها آزرده یا اسیر کرده بود در آنجا سکنی داد و به آنها کار و همسر داد و نام آن شهرستان را سورسان نامید .

نظرات 55 + ارسال نظر
فاطمه زهرا جمعه 1 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 11:34 ق.ظ http://birabt2.blogfacom

چه ناراحت کننده

فاطمه زهرا جمعه 1 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 11:44 ق.ظ http://birabt2.blogfacom

مرسی بابت پیام تبریک هات اصلا نبودم که نظرام و تاید کنم

نیره جمعه 1 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 05:09 ب.ظ http://naseri-n.blogfa.com

سلام فریناز گرامی
خیلی قشنگ بود درود بر دستان توانایت
شاد باشی

سپاس نیره عزیزم

زیبنده ای درجستجوی کورش بزرگ جمعه 1 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 05:52 ب.ظ http://gazal2000.blogfa.com/

چقدر شبیه داستان کشته شدن خشایار شاهه دوست خوبم با داستانی جدیدبه روزمو منتظر حضورگرمتونم

چشم

تبسم جمعه 1 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 06:11 ب.ظ http://sofresalavat.blogfa.com

حضرت علی علیه السلام:
صلوات فرستادن بر پیامبر (ص)، گناهان را بسان ریختن آب بر آتش از بین می برد.

پیمان جمعه 1 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 09:21 ب.ظ http://scientific.alborz.loxblog.com/

با درود
مانند همیشه زیبا بود.
راستی رای دادم و به دوستانم اعلام کردم.
پاینده و ماندگار باشید.

ممنون پیمان گرامی

مرجان فرهمند جمعه 1 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 09:26 ب.ظ http://2500aryaie.blogfa.com

عجب داستانی !!!!
باز هم انوشیروان عادل ؛ که بخاطر عذاب وجدانش چنین اقداماتی انجام داد.
کاش تلنگری بود برای مردمان و مسئولین این دوره و زمانه !!!

بله . ای کاش.
ممنون که سرزدی.

سحابی یک دختر فضاییヅ شنبه 2 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 12:44 ق.ظ http://sahabiyeman.persianblog.ir/

مهسی که گفتی

خواهش می کنم.
شاد باشی

نیره شنبه 2 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 11:02 ق.ظ http://naseri-n.blogfa.com

گــفــتــنــد رفــــیـــقـــت چــنــد بــخــشــه؟
گــفــتــم: کــارش از بــخــشــو شــهــرو کــشــور گــذشــتــه!
رفـــیـــقـــم یـــــه دنـــیـــــاســت …

کیارش شنبه 2 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 12:03 ب.ظ http://mardaftab.blogfa.com

آمدی...پنجره ای رو به جهانم دادی
ماه را در شبِ این خانه نشانم دادی

چشمهایم را از پشت گرفتی ناگاه
نَفَسم را بند آوردی و جانم دادی

جان به لب آمد و اسم تو نیامد به زبان
تا به شیرینیِ یک بوسه دهانم دادی

از گُلِ پیرهنت، چوب لباسی گُل داد
در رگِ خانه دویدی ...هیجانم دادی

در خودم ریخته بودم غمِ دریاها را
چشمه ام کردی و از خود جریانم دادی

سر به زانوی تو خالی شدم از آن همه بغض
مثل یک خوشه ی انگور،تکانم دادی

شوقِ این جانِ به تنگ آمده،آغوشِ تو بود
آن چه می خواستم از عشق،همانم دادی

تو در این خانه ی بی پنجره، "صبح" آوردی
روشنم کردی و از مرگ، امانم دادی...!

کیارش شنبه 2 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 12:05 ب.ظ http://mardaftab.blogfa.com

درود بانوی تاریخ نگار افرین عالی بود خواهر زاده

سپاس

mohsen شنبه 2 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 05:30 ب.ظ http://pan-tork.blogfa.com

با سلام درود ...
بسیار ممنونم از اطلاع رسانیاتان ...
مثل همیشه بسیار عالی و مفید.

ممنون

شهرام شنبه 2 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 05:42 ب.ظ http://avay83.mihanblog.com/

سلام بازم جالب و خواندنی زنده باشی

سپاس

نیره شنبه 2 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 07:11 ب.ظ http://naseri-n.blogfa.com

می خــــــــواهـــــــــم بـــــه یاد مـــن باشــــــــی
اگـــــــــــر تــــو به یاد من باشی عین خــــیالم نیست که هـــــمه فراموشم کنند!!!…………

pouyan شنبه 2 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 07:22 ب.ظ http://ba-maze.ir/

سلام بابت این که دیر جواب دادم معذرت میخوام الان هستم در خدمتت به سایتی که گفتی رفتم و کارم رو انجام دادم

سپاس

کیوان شنبه 2 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 09:52 ب.ظ http://mardeparsi777.blogfa.com/

سلام بانوی خوش سخن و دوست داشتنی مشکلات زندگی زیاده دلیلش بی معرفتی نیست بی خیالی نیست بلکه گرفتاریه حتما در اسرع وقت مطالب دوست داشتنی و زیبایی رو که گذاشتی می خوانم راستی خلیج همیشگی فارس یا همان پرژن گلف رو هم تایید کردم شاید سهم کوچکی از این راه رو داشته باشم . بدرود بانو

سپاس کیوان گرامی

کیارش یکشنبه 3 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 04:12 ب.ظ http://mardaftab.blogfa.com

در مه و باران و کولاک زمستان یافتم!

گم شدم ٬ ناگاه خود را در بیابان یافتم!

مژَه را قندیل یادی از خیالی دیر و دور

آه را مشتی گره خورده به دندان یافتم!

هول نابودی دل یخ بسته ام را می فشرد

زندگانی را به نام خویش بهتان یافتم !

زوزه ی گرگی گرسنه در سرم می گشت هار

در دل تاریک خود رازی درخشان یافتم!

یافتم آری ولی دیر آنچه را بایست یافت

عشق را آنسان که می دانی نه آسان یافتم!

در بن تیر زمستان ماجرایی داشتم

ماجرا را اینقدر می گویمت : جان یافتم!!

حلقه ی انگشترم را چنگ اهریمن ربود

تا که باز آوردمش ملک سلیمان یافتم!!

کیارش یکشنبه 3 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 04:38 ب.ظ

هوا حواسم را می شورد!

صدا به هوش می آید!

در تنهایی !

درانحنای همین کوچه ی دیوانه !

پای همین دیوار !



خاک را به سر مستی می شکافد!

گیاه قد می کشد !

در تنهایی !

در انحنای همین کوچه ی دیوانه !

پای همین دیوار !



فروردین می خندد !

در تنهایی !

در انحنای همین کوچه ی دیوانه !

پای همین دیوار !

کیارش یکشنبه 3 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 04:39 ب.ظ

دایی جان چرا دانلود نشد تا ادرسش را بفرستم

نمی دونم . هر چی روش کلیک کردم جواب نداد.

کیارش یکشنبه 3 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 04:55 ب.ظ

http://royayeseda.persiangig.com/audio/SHEKAR.wma/download

مرسی

نیره یکشنبه 3 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 07:09 ب.ظ http://naseri-n.blogfa.com

تا دل مسکین من در کار تست
آرزوی جـــــان مـــن دیــــدار تسـت
جــان و دل در کـــار تــــــو کـــردم فـــدا
کــــار مـن ایـــن بــود دیگـــر کــــار تست
با تـــو نتـــوان کــــرد دســـــت انــدر کمــر
هـــرچه خــواهی کـن که دولت یار تست
دل تــــــرا دادم وگــــر جـــان بایـــدت
هـــم فـــدای لعـــل شکـــربار تســت
شایدم گر جان و دل از دست رفت
ایمنـم دادی که در زنهار تست
انوری

سکوت منتظر... یکشنبه 3 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 09:17 ب.ظ http://kiarash53.blogfa.com

رنگ به دیوار می زند
درون کوچه
شب...
باران می زند
کدام دست به سازی می لغزد؟
که مست و زیبا
گیتارِ باران می زند
شکسته ام وسکوت شکسته ام انگار...
تلنگری است
که سدها بار باران می زند!
سروده ام غزلم را به زیر چتر دلت
شب فراق...
بسیار باران می زند
چشمهای تو تکرار حس باران
ولی نبود تو را فریاد می زند...53

برخواسته از نسل آریا دوشنبه 4 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 09:35 ق.ظ http://www.aria-dad.blogfa.com

درود بر شما اطلاع رسانی و رای داده شد

سپاس

pouyan دوشنبه 4 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 10:56 ق.ظ http://ba-maze.ir/

آره چند تا مشکل دارم که دیگه نمیتونم از پسش بربیام کم آوردم فریناز

اگر کاری از من برمیاد بگو .

ققنوصس &سیمرغ دوشنبه 4 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 12:58 ب.ظ

از خدا جز خدا را نباید خواست. عرفان نظر آهاری

کیارش دوشنبه 4 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 04:08 ب.ظ http://mardaftab.blogfa.com

زمستان را

بوی بارانی توبه یادم می آورد

می لرزم

درشهری پوشیده از

رنگ آخرین پیراهنت

شانه هایم را

برای دلتنگ ترین گنجشک این خیابان

می تکانم.

Fatemeh دوشنبه 4 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 04:08 ب.ظ http://asalbanoo4.blogfa.com/

آخی

من بی تقصیرم

نیره دوشنبه 4 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 07:36 ب.ظ http://naseri-n.blogfa.com

با هزار و یک ترفند شاخه گلی مصنوعی را در میان گلهای شاداب گلدانت پنهان کردم و بر دفتر خاطراتت نوشتم تو را دوست خواهم داشت ، تا زمانی که آخرین گل پژمرده شود .

سکوت منتظر... دوشنبه 4 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 09:10 ب.ظ http://kiarash53.blogfa.com

دیر آمدی موسا!
دوره ی اعجاز ها گذشته است
عصایت را به چارلی چاپلین هدیه کن
که کمی بخندیم

خیلی زیباست

سکوت منتظر... دوشنبه 4 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 09:11 ب.ظ http://kiarash53.blogfa.com

بی‌تاب می‌شوم
و دنبال دستهات می‌گردم در جیبهام
می‌ترسم گمت کرده باشم در خیابان
به پشت سر وا می‌گردم
و از تنهایی خودم وحشت می‌کنم
بی تو زندگی کنم یا بمیرم؟
نمی‌دانم تا کی دوستم داری
هرجا که باشد
باشد
هرجا تمام شد
اسمش را می‌گذارم "آخر خط من"
باشد؟
بی تو زندگی کنم یا بگردم ؟
همین که باشی
همین که نگاهت ‌کنم
مست می‌شوم
خودم را می‌آویزم به شانه تو
با تو بمیرم یا بخندم؟
عباس معروفی

NOOSHIN دوشنبه 4 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 10:06 ب.ظ http://WWW.khanoomkhone.blogfa.com

اینم تا حالا اسمش رو نشنیده بودم!
ولی چقدر تلخ بود
دلم ریش شد

هورامان هانه‌به‌رچه‌م سه‌شنبه 5 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 08:42 ق.ظ http://haneberchem.mihanblog.com/

سلام داستان های شاهنامه رابانگارش ومتن زیبا می نگارید.

سپاس دوست گرامی

کیارش سه‌شنبه 5 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 09:52 ق.ظ

سلطان مرمو:

میر بلا دس

از چنی تومن میر بلا دس

سٌر چلانم بنیامم قفس

هفتم هانه غیب هفتم هانه دس

میر مرمو :

میر آسانه

میرنانی میر میر آسانه

التجام ایدن پادشای چلانه

بنیام باوری او بی بهانه

میر مل زنی

میرنانی میر میر مل زنی

کاوم سلطانا حسینم چنی

بنیاما حسین چه گردی بنی


کیارش گرامی
من که سردر نیاوردم . کردی بود؟

نیره سه‌شنبه 5 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 05:00 ب.ظ http://naseri-n.blogfa.com

گلی دارم به دور از دیدگانم
ولی مخفی میان قلب و جانم
که گهگاهی کند یادی ز خاکش
فدای آن رفیق و قلب پاکش

نیره سه‌شنبه 5 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 05:02 ب.ظ http://naseri-n.blogfa.com

گاهی با یک قطره ، لیوانی لبریز میشود

گاهی با یک کلام ، قلبی آسوده و آرام میگیرد

گاهی با یک کلمه ، یک انسان نابود میشود

گاهی با یک بی مهری ، دلی میشکند

مواظب بعضی یک ها باشیم !

در حالی که ناچیزند ، همه چیزند …

سرباز سه‌شنبه 5 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 08:05 ب.ظ

درود دوست عزیز

اگه میشه کد لوگوی منو تو تنظیمات وبتون قرار بدهین...[گل]

<!--start logo cod--><center><a href="http://sarbaze-iranzamin.blogfa.com//" ><img alt="ایران،همیشه خاک من" src=" http://www.8pic.ir/images/82185225589661716904.gif" width="150" height="300" border="0px"></a></center><!--finish logo cod-->

چشم

سورنا سه‌شنبه 5 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 10:59 ب.ظ http://sourenajon.blogfa.com/

سلام

حرف شماکاملا صحیحه...
اما روحانی مچکریم...این نظرمنه

نظرتون محترمه

سیامک کیهانی چهارشنبه 6 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 10:03 ق.ظ http://faryadehfanoos.blogfa.com

درود بر فریناز بانوی پاک نهاد
همیشه اینجا خودم را و غرور سرزمینم را پیدامیکنم
ممنون
باشاعرنمابه روزم

ممنون سیامک گرامی.
خدمت میرسم.

کیارش چهارشنبه 6 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 02:18 ب.ظ http://mardaftab.blogfa.com

زندگی

"زندگی" بـه من آموخـت . . .

آدمها نـه " دروغ " می گویند

نه زیر " حرفشان " می زنند .

اگر " چیزی " می گویند . . .

صرفا " احساسشان " درهمان لحظه سـت

نبـایـد رویش " حساب " کرد

Fatemeh چهارشنبه 6 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 02:33 ب.ظ http://www.asalbanoo4.blogfa.com

حـقـیـقـت دارد !
کافـی سـت چــمـدان هــایــت را ببــندی
تــا حــاضـر شــونــد ، هـمه
بـــرای ِ از یـــاد بــُـردنــت !
آنـکه بــیشتـر دوستـت میــدارد ، زودتــــر !!!

7holy چهارشنبه 6 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 06:36 ب.ظ http://www.timarestani.blogfa.com

مرا بی وفـــــــــــا خطاب کردنــــــــد...

کاش می گفتنــــــد...

مــــــــــن...

بی وفــــــــــای کدام انســــــــــــان بـــــــــــاوفـــــــــــــــا بودم!!...

آپم ..

نیره چهارشنبه 6 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 07:03 ب.ظ http://naseri-n.blogfa.com

تنها یک حرف مرا هر روز غمگین تر میکند …
همان یک “ن” که در ابتدای “بودنت” نشسته است !

نیره چهارشنبه 6 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 07:14 ب.ظ http://naseri-n.blogfa.com

فریب خنده هایم را نخور
من سالهاست که در خفا گریه میکنم !

وحید پنج‌شنبه 7 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 02:42 ق.ظ http://www.morgegafas.blogfa.com

با درود
می آموزم از قلم پر مهرتان

سپاس

کیارش پنج‌شنبه 7 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 09:04 ق.ظ http://mardaftab.blogfa.com

شبنم ها دست به دست یکدیگر دادن و شدند یک قطره؛قطره ای روان روی یک برگ.
قطره از روی برگ شُرّه کرد رو به پایین و از نوک آن آویزان شد . پایین را نگاه کرد : شکوفۀ سیب درست زیر پایش باز شده بود.قطره ذوق کرد .برای افتادن ، چه جایی بهتر از دامن ش...کوفۀ سیب؟
قطره می خواست خودش را از نوک شاخه پرت کند روی شکوفه ؛ اما نسیم وحشی شده بود . باد نه ،اصلا طوفان شده بود و شاخه را تکان می داد و با هر تکان مسیر قطره را عوض می کرد .قطره به باد گفت:
-می شه فقط چند لحظه آروم بگیری تا من خودم رو پرت کنم روی شکوفه؟
باد گفت:
-من اگر نَورزم که باد نیستم ؛ اصلا نیستم که باد باشم.
قطره ازروی برگ لغزید و افتاد پای درخت .
آفتاب شد. قطره به آسمان رفت .
پاییز شد . برگ از درخت ریخت .زمستان شد. درخت خوابید.
بهار شد . درخت شکوفه کرد. برگ ها سبز شدند . باران بارید . قطره باران شد و دوباره افتاد روی برگ درخت . شُرّه کرد رو به پایین. اما شکوفۀ سیب کمی آن سوتر شکفته بود. نسیمی نبود. بادی نبود . قطره باد را صدا کرد؛ جوابی نشنید.

mohsen پنج‌شنبه 7 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 09:32 ق.ظ http://pan-tork.blogfa.com

درود بر شما ... گاهی وقت ها زیاده خواهی بیجای انسانها باعث میشود ارزشهای انسانی را زیر پا بگذارند و به هر جنایتی دست میزنند تا به اهداف پلید خود برسند , به فرمایش خود قرآن که می فرماید : اى مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم، و شما را تیره‏ها و قبیله‏ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید, قطعا ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست. بى‏ تردید خداوند داناى آگاه است.

کاملا درسته

ققنوصس &سیمرغ پنج‌شنبه 7 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 01:24 ب.ظ

سلام فریناز جان

ممنون به خاطر لطفت

نیره پنج‌شنبه 7 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 05:05 ب.ظ http://naseri-n.blogfa.com

هیچ چیز بیهوده تر از این نیست که انرزی ات را صرف نگرانی کنی...
هر چه بیش تر خودت را درگیر مشکل کنی ان مشکل سخت تر میشود...
مسایل را خیلی جدی نگیر...
زندگی ات را با ارامش سپری کن نه با افسوس...

نیره پنج‌شنبه 7 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 05:05 ب.ظ http://naseri-n.blogfa.com

در باره ی ثروتمند شدن فکر کن:
وقت طلاست, سلامتی ثروت است و عشق,گنج...

نیره پنج‌شنبه 7 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 05:06 ب.ظ http://naseri-n.blogfa.com

تو بی نظیری,بی همتایی, یک شاهکاری...
پس خوشحال باش و جشن بگیر!!!!
نگذار بی نظیر بودنت باعث خجالتت شود...
کسی به غیر از شکوه و عظمتی که هستی نباش.
هر ستاره ای برای اسمان مهم است...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد