-
پادشاهی خسروپرویز
جمعه 4 بهمنماه سال 1392 07:49
پادشاهی خسرو پرویز پادشاهی خسرو پرویز سی و هشت سال بود . گستهم مردی را روانه کرد تا خسرو را از جریانات آگاه سازد . وقتی خسرو مطلع شد روانه پایتخت گشت و بر تخت نشست و همه بزرگان برای تبریک به دیدارش آمدند . شبانگاه خسرو به نزد پدر رفت و به پایش افتاد چون چشمانش را دید نالان شد و رویش را بوسید و گفت : اکنون هرچه بگویی...
-
پادشاهی هرمزد نوشیروان
جمعه 27 دیماه سال 1392 00:01
پادشاهی هرمزد نوشیروان پادشاهی هرمزد دوازده سال بود . پیری جهاندیده به نام ماخ مرزبان هری بود . پرسیدم از هرمزد چه به یاد دارید ؟ چنین گفت پیر خراسان که وقتی هرمزد به تخت نشست اول آفرین کردگار را گفت و سپس گفت : ما گرانمایگان را قدرشناس خواهیم بود و مانند پدر حکمرانی می کنیم . به ستمدیدگان می رسیم و گنهکاران را به...
-
خواب نوشیروان
پنجشنبه 19 دیماه سال 1392 09:41
خواب انوشیروان و گزارش بوذرجمهر به پیدایش محمد (ص) شبی نوشیروان خواب دید که در شب آفتاب زد و نردبانی از حجاز تا اوج کیوان کشیده شد و جهان پر از نور شد به جز ایوان کسری که تاریک ماند . شاه از خواب پرید و چیزی به کسی نگفت تا بوذرجمهر را دید و برایش خواب را تعریف کرد . بوذرجمهر گفت : از امروز تا چهل سال بعد مردی از اعراب...
-
گزینش هرمزد به ولیعهدی
جمعه 13 دیماه سال 1392 16:34
گزینش هرمزد به ولیعهدی وقتی نوشیروان به هفتادوچهار سالگی رسید به یاد مرگ افتاد . او شش پسر داشت که همه با فرهنگ و دانش و رادمرد بودند . از همه بزرگتر و خردمندتر هرمزد بود شاه کارآگاهانی گمارد تا او را زیر نظر بگیرند تا هرکار خوب و بدی که می کند به او خبر دهند . شاه به بوذرجمهر گفت که سن من بالا رفته است و موی و ریشم...
-
نامه نوشیروان به پسر قیصر
جمعه 6 دیماه سال 1392 09:05
نامه نوشیروان به پسر قیصر و پاسخ او به کسری خبر رسید که قیصر مرد و تاج و تخت را به پسرش سپرد . کسری ناراحت شد و پیکی را با نامه نزد قیصر جدید فرستاد و در نامه گفت : خداوند عمر تو را طولانی کند . هر موجودی پایانش مرگ است و این دنیا فانی است که ما از آن گذر میکنیم چه قیصر چه خاقان وقتی زمانش سر برسد می میرد . شنیدم که...
-
خشم کسری از بوذرجمهر
پنجشنبه 28 آذرماه سال 1392 20:22
خشم کسری از بوذرجمهر روزی کسری برای شکار با بوذرجمهر و همراهان راهی مرغزار شد و در میانه راه برای استراحت توقف کرد و به همراه یکی از خوبرویان استراحت نمود . همیشه بر بازوی شاه بازوبندی پرگهر قرار داشت که در آن هنگام بازوبند از دستش افتاد . کلاغی پرید و گوهرهای بازوبند را خورد و رفت . بوذرجمهر صحنه را دید و از ناراحتی...
-
پیدا کردن کلیله و دمنه در هند
جمعه 22 آذرماه سال 1392 10:40
پیداکردن کلیله و دمنه در هند و فرستادن آن به ایران توسط برزویه طبیب شادان برزین گوید : برزویه طبیب روزی به نزد کسری رفت و گفت : امروز در دفترچه هندوان مطلبی دیدم که نوشته بود : گیاهی است رخشان چون پرند رومی که اگر بر مرده بریزی زنده میشود و به حرف می آید اگر شاه اجازه دهد من به هند بروم و آن گیاه را بیابم . شاه نامه...
-
پیدایش شطرنج
جمعه 15 آذرماه سال 1392 08:55
پیدایش شطرنج شاهوی حکیم چنین تعریف می کند : در هند پادشاهی به نام جمهور برهندوان حکومت میکرد که از بست و کشمیر تا مرز چین همه فرمانبردار او بودند . او زنی هنرمند و هوشمند و فرزانه داشت که شبی پسری برایش بدنیا آورد . نام پسر را گو نهادند . مدتی نگذشت و شاه بیمار شد و جان سپرد . مدتی به عزاداری پرداختند سپس عده ای از...
-
رزم خاقان با غاتفر سالار هیتالی
جمعه 8 آذرماه سال 1392 08:52
رزم خاقان با غاتفر سالار هیتالیان گویند از میان نامداران و ثروتمندان و افراد جنگجو و با نژاد به جز کسری فقط خاقان چین بدین پایه و مقام بود . خاقان چین وقتی به پادشاهی چین رسید رای به دوستی با کسری داد پس کاروانی از هدایا تهیه کرد و از اسبان رومی تا دیبای چین گرفته تا تخت و تاج و شمشیر و جواهرات و هرچیز منحصر بفردی که...
-
داستان کشته شدن مهبد وزیر و ....
جمعه 1 آذرماه سال 1392 10:28
داستان کشته شدن مهبد وزیر و پسرانش نوشیروان وزیر پاکی به نام مهبود داشت . دو فرزند وی نیز خدمتگزار شاه بودند . شاه به مهبود و پسرانش اعتماد کامل داشت بطوریکه دیگران به آنها حسادت می کردند . یکی از ناموران دربار به نام زروان که حاجب شاه بود بیش از همه به مهبود حسادت میکرد . زروان با مردی جهود آمدورفت پیدا کرد و به او...
-
پادشاهی کسری نوشیروان
جمعه 24 آبانماه سال 1392 13:02
پادشاهی کسری نوشیروان پادشاهی نوشیروان چهل و هشت سال بود . وقتی نوشیروان تاجگذاری کرد ، بزرگان را جمع نمود و پس از ستایش یزدان به اندرز خلق پرداخت : اگر پادشاه به عدل و داد رفتار کند همه مردم شاد میشوند . کار امروز را به فردا مینداز چه میدانی فردا چه خواهد شد . گلستان پر از گل ممکن است فردا بی بار شود . در هنگام...
-
نامهای خاص شاهنامه( قسمت دوم )
جمعه 17 آبانماه سال 1392 00:05
نامهای خاص الف آرزو = دختر ماهیار جواهرفروش و همسر بهرام گور آرش = از سرداران ایران – شاه خوریان آرش = از حاکمان ملوک و طوایف آرش = از پهلوانان ایران آزادسرو = کسی که داستان رستم و شغاد را برای فردوسی نقل کرد آزاده = کنیز چنگ زن بهرام آذرافروز = پسر اسفندیار آذرمهربرزین = آتشکده زرتشتیها آوه سمکنان = از سرداران ایرانی...
-
ادامه پادشاهی ساسانیان
جمعه 10 آبانماه سال 1392 16:33
ادامه پادشاهی ساسانیان پادشاهی بهرام گور پادشاهی بهرام گور شصت و سه سال بود . بهرام بر تخت نشست و عهد کرد که گرد ظلم و بیداد نگردد و به پرستش ایزد بپردازد و به فکر زیردستان باشد . پس به بزرگان هر کشوری نامه نوشت و گفت که باید همه از او فرمانبرداری کنند و در ترویج دین زرتشت بکوشند .ایرانیانی که با او مخالفت کردند از...
-
پادشاهی ساسانیان
جمعه 3 آبانماه سال 1392 09:45
پادشاهی ساسانیان اردشیر بابکان پادشاهی اردشیر بابکان چهل سال و دو ماه بود . او در بغداد بر تخت نشست و سپاهش را به قسمتهای مختلف میفرستاد تا اگر کسی سر دشمنی دارد سرش را به زیر آورند . پس از آنکه اردوان کشته شد اردشیر با دختر او ازدواج کرد . دو پسر اردوان دربند بودند و دو پسر دیگر نیز در هند آواره شده بودند پس بهمن...
-
پادشاهی اشکانیان
جمعه 26 مهرماه سال 1392 07:42
پادشاهی اشکانیان پادشاهی اشکانیان دویست سال بود . بعد از مرگ اسکندر تمام بزرگانی که از نژاد آرش بودند ، پراکنده شدند و هرکدام به قسمتی از کشور قناعت نمودند و ملوک طوایف بوجود آمد . دویست سال بدین سان گذشت و بعد از اسکندر شاهان ملوک طوایف زیادی آمدند و رفتند از جمله اشک از نژاد قباد ، شاپور از نژاد خسرو ، گودرز از...
-
پادشاهی اسکندر
جمعه 19 مهرماه سال 1392 10:55
پادشاهی اسکندر پادشاهی اسکندر چهارده سال بود . در ابتدای این قسمت فردوسی ابتدا به سپاس خداوند می پردازد و بر محمد (ص) و علی (ع) درود میفرستد و سپس مدح محمود غزنوی را میگوید و به ادامه داستان می پردازد : اسکندر پس از بر تخت نشستن تا پنج سال باژ دادن را به همه بخشید . سپس نامه ای به دلارای مادر روشنک نوشت و چگونگی مرگ...
-
پادشاهی داراب - پادشاهی دارا
دوشنبه 15 مهرماه سال 1392 12:52
پادشاهی داراب پادشاهی داراب دوازده سال طول کشید . وقتی او بر تخت نشست با عدل و داد رفتار میکرد پس دستورداد تا مردان کارآزموده از آب دریا رودی به هر کشوری برسانند و شهری ساخت و نام آن را داراب گرد نهاد . سپاهی از اعراب از نژاد قتیب به سالاری شعیب تصمیم به حمله به ایران گرفتند پس از جنگی که سه روز و سه شب طول کشید ، در...
-
بسی رنج بردم در این سال سی
دوشنبه 15 مهرماه سال 1392 12:45
به علت اصرار برخی دوستان قفل وبلاگ را برداشتم . به امید اینکه با وجدان قدم برداریم. اگر مایل به استفاده از مطالب این و بلاگ بودید خواهش می کنم در پایان نوشتارتان نام و نشانی وبلاگ را بنویسید.
-
پادشاهی همای
جمعه 5 مهرماه سال 1392 07:32
پادشاهی همای پادشاهی همای سی و دو سال بود . پس از مرگ بهمن اردشیر او تاج بر سر نهاد و چون تاج و تخت مورد پسندش قرار گرفت هنگام زاده شدن فرزندش به کسی چیزی نگفت و پنهانی او را به دنیا آورد و به دایه ای داد تا بپرورد و هرکس از فرزند او نام می برد او را میکشت . اما پادشاهی عادل بود . وقتی فرزندش هشت ماهه شد دستور داد تا...
-
پادشاهی بهمن اسفندیار
جمعه 29 شهریورماه سال 1392 09:02
پادشاهی بهمن اسفندیار پادشاهی بهمن نودونه سال بود . وقتی بهمن بر تخت پادشاهی نشست سپاه را آماده کرد و گفت : ما باید انتقام اسفندیار را از فرامرز بگیریم . من هنوز از مرگ نوش آذر و مهرنوش ناراحتم . پس لشکر را حرکت داد و به هیرمند رسید و پیکی نزد زال فرستاد و گفت : من به خونخواهی اسفندیار و برادرانم آمده ام و تمام زابل...
-
داستان رستم و شغاد
شنبه 23 شهریورماه سال 1392 10:36
داستان رستم و شغاد در ابتدای داستان فردوسی میگوید که این داستان را آزادسرو برایش نقل کرده است و دوباره پس از مدح محمود غزنوی به داستان می پردازد . در سراپرده زال کنیزی بود که بعد از مدتی باردار شد و پسری بدنیا آورد که نامش را شغاد نهادند . ستاره شناسان او را بداختر یافتند و به زال گفتند که وقتی بزرگ شود نژاد سام را...
-
رزم رستم و اسفندیار
جمعه 15 شهریورماه سال 1392 14:20
رزم رستم و اسفندیار اسفندیار مست و خشمناک از قصر گشتاسپ بیرون آمد . شبانگاه نزد مادر رفت و به او گفت : پدرم با من بی مهری می کند . او به من گفت که اگر انتقام لهراسپ را از ارجاسپ بگیرم و خواهرانم را آزاد کنم و تورانیان را شکست دهم ، پادشاهی و لشکر را به من می دهد اما چنین نکرد . من به او خواهم گفت که اگر با من وفادار...
-
داستان هفت خوان اسفندیار
جمعه 8 شهریورماه سال 1392 15:07
داستان هفت خوان اسفندیار کنون زین سپس هفت خوان آورم سخنهای نغز و جوان آورم در این قسمت فردوسی دوباره به مدح محمود غزنوی می پردازد و میگوید : همه پهلوانان و گردن کشان که دادم در این قصه زیشان نشان همه مرده از روزگار دراز شد از گفت من نامشان زنده باز منم عیسی آن مردگان را کنون روانشان به مینو شده رهنمون - خوان اول :...
-
پادشاهی گشتاسپ
جمعه 1 شهریورماه سال 1392 09:39
پادشاهی گشتاسپ پادشاهی گشتاسپ صدوبیست سال بود . در این قسمت فردوسی ضمن مدح محمود غزنوی تعریف می کند که دقیقی را در خواب دیدم که در ادامه ماجرای گشتاسپ و ارجاسپ را برای من تعریف کرد و ادامه داستان به این صورت است که چون نوبت پادشاهی به گشتاسپ رسید ، لهراسپ به بلخ رفت و در معبد نوبهار شروع به عبادت نمود . سی سال بدینسان...
-
پادشاهی لهراسپ
جمعه 25 مردادماه سال 1392 09:08
پادشاهی لهراسپ پادشاهی لهراسپ صدو بیست سال بود . بالاخره لهراسپ بر تخت نشست و قول داد که طریق کیخسرو را پیش گیرد . لهراسپ دو فرزند داشت به نامهای گشتاسپ و زریر که هر دو علاوه برعلم و دانش در فنون جنگی نیز سرآمد بودند و لهراسپ آنها را خیلی دوست داشت . روزی که جشنی بود و دور هم جمع شده بودند ، گشتاسپ به سخن درآمد و از...
-
داستان دوازده رخ
جمعه 18 مردادماه سال 1392 01:25
جهان چون بزاری برآید همی بد و نیک روزی سر آید همی چو بستی کمر بر در راه آز شود کار گیتیت یکسر دراز بیک روی جستن بلندی سزاست اگر در میان دم اژدهاست و دیگر چو گیتی ندارد درنگ سرای سپنجی چه پهن و چه تنگ داستان دوازده رخ بعد از اینکه افراسیاب فرار کرد به خلخ رسید و با ناراحتی به کاخ رفت و با اطرافیانش از جمله پیران و...
-
نامهای خاص شاهنامه( قسمت اول )
جمعه 28 تیرماه سال 1392 10:12
نامها ی خاص الف آبتین = نام پدر فریدون آرزو = نام همسر سلم آزاده = نام همسر تور آفریدون = پسر آبتین و فرانک . ششمین شاه ایران که پانصد سال پادشاهی کرد. اجناس = از سرداران توران ارژنگ = نام سالار مازندران که از دیوان بود ارژنگ = از سرداران تورانی ارنواز = خواهر جمشید که ابتدا همسر ضحاک شد و سپس به همسری فریدون درآمد...
-
بیژن و منیژه
جمعه 21 تیرماه سال 1392 15:08
بیژن و منیژه شبی خسرو و بزرگان جشنی آراستند که ناگاه پرده دار آمد و گفت که عده ای از ارمانیان به درگاه آمده اند پس شاه بر تخت نشست و آنها را پیش خواند . آنها گریان نزد شاه رسیدند و گفتند ما از شهری که در مرز توران و ایران است به دادخواهی آمده ایم . در شهر ایران بیشه ای بود که کشتزار ما در آن است و اکنون گرازهای درنده...
-
اکوان دیو
جمعه 14 تیرماه سال 1392 08:46
اکوان دیو روزی کیخسرو با بزرگانش مجلسی آراسته بود و شاد بودند یکساعت نگذشته بود که چوپانی به درگاه شاه آمد و گفت : گورخری به گله زده است او چون دیوی است که از بند رها شده است و مانند شیری خشمناک است که یال اسبان را می درد و رنگش چون خورشید زرین با خطهای سیاه بر پشت است . خسرو از نشانیها فهمید که او گورخر نیست چون...
-
پادشاهی کیخسرو
شنبه 8 تیرماه سال 1392 08:08
پادشاهی کیخسرو پادشاهی کیخسرو شصت سال بود . وقتی خسرو شاه شد عدل و داد در همه جا گسترده شد . رستم و زال با سپاهیان به نزدش شتافتند وقتی به ایران رسیدند گیو و گودرز و توس به استقبالشان آمدند و وقتی چشم خسرو به رستم افتاد اشک از چشمانش سرازیر شد و بسیار از رستم تمجید کرد و صورت زال را بوسید .رستم او را می نگریست و به...